آشوریان ساکنان سرزمینی بودند که مرکز آن نزدیک شهر موصل امروزی، در کنار رود دجله، قرار داشت و پیش از آن که بتوانند به قدرتی مستقل بدل شوند (900ق م) تابع دولت میتانی بودند. هنر آشوری را از جنبههای مختلف میتوان متأثر از هنر بابلی دانست. اما آشوریان که از جایی دیگر آمده و در شمال بینالنهرین (عراق) مستقر شده بودند، عناصری از فرهنگ پیشین خود را با هنر بابلی در میآمیختند. تولید آثار هنر مستقل آشوری از حدود 1500 ق.م آغاز شد و تا 612 ق.م که دژهای شهر نینوا – پایتخت آن پادشاهی نیرومند – فرو ریخت، ادامه یافت. آشوریان با ساکنان سوریه باستانی، و کوهنشینان نواحی شرقیتر خویشاوندی داشتند، و علاوه بر این مواد و مصالحی چون سنگ و عاج فیل در اختیارشان بود که بابلیان از آنها بیبهره بودند.
نقشبرجستههای سنگی شاخصترین آثار هنر آشوری به شمار میآیند، و روایتگری خصلت بارز این آثار است. هنرمندان آشوری نقوش حجاری را چون دیوارنگاره رنگ میکردند، و صحنههای جنگ، شکار، و مراسم مذهبی را با تأکید بر حضور مقتدرانه شاه نشان میدادند. محاصره شهر و قلعه دشمنان نیز از جمله موضوعهای متداول در اینگونه هنر آشوری است. در این صحنه تجهیزات و تدابیر جنگی و شجاعت سپاهیان آشوری با دقت بسیار تجسم یافتهاند (مثلاً در نقشبرجسته «آشور بانیپال دوم در حال جنگ»، حدود 875 ق.م، مکشوف در نمرود).
هنرمندان آشوری در بازنمایی حیوانات – به خصوص در صحنههای شکار شیر- توانایی بیشتری داشتند، و حالتهای گریز و ستیز و مرگ حیوانات را طبیعی و دقیق مجسم میکردند (مثلاً: نقشبرجسته «ماده شیر محتضر«حدود 650 ق.م، مکشوف در نینوا). ولی در نقشبرجستههای آشوری پیکر انسان خشک و رسمی به نظر میآید، و غالباً سر و پاها از دید جانبی و بدن از دید روبرو نشان داده شده است. پیکر شاه همواره در مرکز ترکیببندی جای دارد تا توجه نگارنده را بیش از هر انگاره دیگری به او جلب کند. رویداد اصلی در پیشزمینه وسیع بازنمایی شده است، و رویدادهای فرعی در پسزمینه، کوچکتر و درون نوارههای بالای صحنه اصلی جای گرفتهاند. گاه برای تجسم عمق صحنه، زمین به طور قائم و پیکرها و اشیاء در وضع طبیعی نشان داده شدهاند.